افغانستان ازحکومت تنظيمي تا ظهورطالبان
مجيد ارغنديوال مجيد ارغنديوال



معرفي بنيادگرايي


در بهار 1992، حكومت داکترنجيب سقوط كرد و مقاومت اسلامى به پيروزى رسيد اما اين پيروزى سرآغاز دشوارى‏ها بود. از آن پس بحران افغانستان وارد مرحله تازه‏اى گرديد. و بحران اين كشور، در اين مرحله، نه تنها حالت منطقه‏اى، بلكه حالت‏بين المللى به خود گرفت و تاثير قابل توجهى بر محيطى بين‏المللى گذاشت زيرا بحران افغانستان در اين دوران، با ويژگى‏هاى منحصر به فردى عمل كرد; از قبيل فروپاشى شوروى، خاتمه جنگ سرد، پيدايش نظام چندقطبى، ارتقاى نقش سازمان ملل در تحولات جهانى، ظهور دولت‏هاى جديد در آسياى مركزى و قفقاز، افزايش هم‏گرايى منطقه‏اى و فعال‏تر شدن سازمان كنفرانس اسلامى. تشكيل دولت‏هاى جديد تركمنستان، ازبكستان و تاجيكستان در آسياى مركزى، نه تنها نظام بين‏المللى را دگرگون كرد، بلكه موقعيت‏سياسى - جغرافيايى اطراف افغانستان را نيز دچار تحول ساخت; زيرا افغانستان پيش از اين از شمال با يك كشور هم مرز بود (شوروى)، اما پس از فروپاشى شوروى، با سه كشور تازه به استقلال رسيده هم جوار گرديد. اين تحول سياسى - جغرافيايى در ارزيابى بحران موجود، جايگاه ويژه‏اى دارد. در كنار اين‏ها، نقش پيمانها و اتحاديه‏هاى منطقه‏اى را كه براى تامين اهداف خود، كمابيش در نقاط بحرانى وارد عمل مى‏شوند، نبايد ناديده گرفت. اين نكته مورد تاييد كارشناسان روابط بين‏الملل است كه در نظام نوين بين‏المللى، بازيگران متعددى وجود دارند كه عمده آن‏ها كشورها، سازمان‏هاى بين‏المللى و شركت‏هاى چند مليتى هستند; احزاب، رسانه‏هاى جمعى، چهره‏هاى شاخص جهانى، شوراهاى فرهنگى مذهبى و سازمان‏هاى اطلاعاتى ديگر بازيگران بين‏المللى هستند كه هر يك بنابر ماهيت و عملكرد خود، در تحولات جهانى مؤثرند. بنابراين، بازيگران بين‏المللى ذى‏نقش در بحران افغانستان را مى‏توان چنين برشمرد:
- كشورهاى منطقه‏اى: ايران، پاكستان، تاجيكستان،تركمنستان، ازبكستان و چين; - كشورهاى فرامنطقه‏اى: امريكا، روسيه، عربستان، تركيه، آلمان و جاپان; - سازمان ملل و سازمان كنفرانس اسلامى; - شركت‏هاى چندمليتى; مانند شركت نفتى دلتااويل، يونيكال و برايدس. بازيگران مزبور به نحوى در گسترش و تداوم بحران در افغانستان مؤثرند و هر يك‏اهداف خاصى را دنبال مى‏كنند. رقابت و نزاع آنان به وضعيت‏سياسى جغرافيايى افغانستان اهميت ويژه‏اى بخشيده است. از ويژگى‏هاى برجسته‏اى كه در اين مرحله، وضعيت‏سياسى - جغرافيايى افغانستان را مورد تاكيد قرار مى‏دهد مى‏توان به دو ويژگى عمده اشاره كرد: ويژگى سياسى - امنيتى: باسقوط ‏حكومت داکترنجيب الله ، دو نگرش عمده در مورد حكومت آينده افغانستان، در بين كشورهاى ذى نقش در بحران وجود داشت:دسته‏اى از كشورها طرفدار روى كار آمدن‏حكومتى‏اسلامى و حامى منافع آن‏ها در اين كشور بود ند. در درون كشور نيز هر يك از اين كشورها نيروى حمايت‏كننده دارند كه‏درعمل،موجب گسترش بحران و رقابت روزافزون‏منطقه‏اى و بين‏المللى گرديده‏اند. دسته دوم هدفشان جلوگيرى از روى كار آمدن حكومت اسلامى در افغانستان است. اينان با شناختى كه از مردم افغانستان دارند، به خوبى مى‏دانند كه اسلام يك عنصر محورى و بنيادى در نظام سياسى آينده كشور به شمار مى‏رود. از اين‏رو، تلاش مى‏كنند به گفته خودشان، از گسترش بنيادگرايى اسلامى جلوگيرى نمايند. امريكا، روسيه و كشورهاى تازه به استقلال رسيده آسياى مركزى در اين دسته قرار دارند. ويژگى اقتصادى: افغانستان دروازه تجارت با آسياى مركزى است و جمهورى‏هاى آسياى مركزى از مناطق حساس جهان به شمار مى‏رود; زيرا به اعتقاد كارشناسان، اين منطقه پس از خليج فارس بزرگ‏ترين منابع انرژى جهان را در خود جاى داده است. آنچه اكنون مورد توجه است، نحوه رسانيدن انرژى‏هاى موجود به جهان صنعتى است.تركمنستان با داشتن 13000 ميليارد متر مكعب ذخاير گاز طبيعى در بين ذخاير گاز طبيعى جهان، موقعيت چهارم را دارد وساليانه قريب 80 تا 90 ميليون متر مكعب گاز استخراج مى‏كند كه قريب 90 درصد آن را صادر مى‏نمايد. تركمنستان براى صدور اين مقدار گاز خود به افغانستان چشم دوخته است و طبيعى است نسبت ‏به بحران كنونى افغانستان حساس باشد.
كشورهاى ذى‏نفع در بحران افغانستان
امريكا با توجه به اين واقعيت كه اقتصاد يكى از عوامل تعيين‏كننده در قدرت ملى كشورها در قرن آينده خواهد بود، امريكا و ديگر كشورهاى صنعتى بيش از پيش سعى دارند تسلط خودشان را بر دو حوزه مهم منابع و ذخاير انرژى جهان در حاشيه درياى خزر و خليج‏فارس توسعه دهند، به ويژه امريكا كه تلاش دارد تا به اين منطقه حساس دست‏يابد. افغانستان و ايران به عنوان كشورهاى نزديك به اين منطقه، جايگاه خاصى در سياست‏خارجى امريكا دارند. اهداف عمده امريكا براى اين منظور عبارت است از: - جلوگيرى از روى كار آمدن حكومت اسلامى در افغانستان; - نزديكى به مرزهاى امنيتى روسيه; - دسترسى به ذخاير و منابع اقتصادى آسياى مركزى; - نزديكى به مرزهاى امنيتى ايران. امريكا در دوران مقاومت، كمك‏هاى نظامى - تداركاتى خود را از طريق پاكستان به مجاهدين افغانى به اميد چنين روزهايى ارائه مى‏داد. هر چند مدت بعداز فروپاشى شوروى، افغانستان ارزش راهبردى خود را از اين نظر نزد امريكاييان از دست داده، اما از لحاظ اقتصادى - سياسى موقعيت‏سياسى - جغرافيايى را دارا است.
روسيه روسيه كشورى است كه با افغانستان كاملا آشنايى دارد و نمى‏تواند در برابر بحران كنونى آن بى‏تفاوت بماند اهداف عمده روسيه عبارت است از: 1- جلوگيرى از نفوذ بنيادگرايى اسلامى; 2- مقابله با پيش‏روى‏هاى غرب و امريكا به سوى مرزهاى امنيتى روسيه و آسياى مركزى; 3- احياى نفوذ در مناطق پيرامونى روسيه; 4- مقابله با وحدت عمل امريكا در معادلات منطقه‏اى; 5- ممانعت از تسلط ديگران بر ذخاير و منابع اقتصادى روسيه و منطقه. كشورهاى آسياى مركزى، عمدتا از موضع‏گيرى‏هاى روسيه در قبال بحران افغانستان تاثير مى‏پذيرند. به جز بند 3، موارد ديگر جزو اهداف كشورهاى آسياى مركزى نيز به شمار مى‏رود.
پاكستان پاكستان از كشورهاى ذى نفع در بحران افغانستان است; كشورى كه سعى دارد بار ديگر با مطرح شدن آن به عنوان شاه‏راه تجارى، نبض سياست‏هاى جغرافيايى افغانستان را به دست آورد. تلاش پاكستان در اين مرحله در بعد اقتصادى در دو سطح واردات و صادرات قابل تجزيه و تحليل است: در زمينه واردات، هدف پاكستان اين است كه علاوه بر تامين نيازهاى نفت و گاز خود از جمهورى‏هاى آسياى مركزى، به ويژه تركمنستان، زمينه صدور گاز و نفت اين منابع را از مسير افغانستان به جهان فراهم سازد و خود به عنوان يك شاه‏راه تجارى از منافع آن بهره‏بردارى كند. در زمينه صادرات هم صدور كالاهاى صادراتى پاكستان به اين مناطق و كمك به صادرات ديگر كشورها به آسياى مركزى از طريق درياى عمان و حمل و نقل آن‏ها از طريق افغانستان و بهره‏بردارى از منافع آن، هدف پاكستان است. براى پاكستان در دست‏يابى به اهداف خود در زمينه واردات و صادرات موقعيت راهبردى افغانستان بديلى ندارد; زيرا مسير تجارى درياى عمان به آسياى مركزى فقط از سه طريق قابل بهره‏بردارى است كه دو مسير از خاك افغانستان مى‏گذرد: 1- مسير درياى عمان كراچى پيشاور كابل بزرگ‏راه سالنگ آسياى مركزى; 2- مسير درياى عمان كويته قندهار هرات آسياى مركزى; 3- مسير درياى عمان بزرگ‏راه قره قورم چين آسياى مركزى. راه سوم به دليل كوهستانى بودن مقرون به صرفه نيست. از دو طريق باقيمانده، بهترين راه دست‏رسى به آسياى ميانه، استفاده از مسير بزرگ‏راه سالنگ است. پاكستانى‏ها درصدد اجراى اين طرح هستند تا امكان اجراى آن را پيدا كنند. پاكستان براى تامين گاز مورد نياز خود و اجراى برنامه‏هاى توسعه تا سال 2015، كشورهاى عمان، ايران و تركمنستان را مورد توجه قرار داده است. خالد محمود، سفير پاكستان در تهران، مى‏گويد: راه تجارى پاكستان از طريق افغانستان به آسياى مركزى، قريب هزار كيلومتر از جاده‏اى كه از ايران به آسياى مركزى مى‏گذرد، كوتاه‏تر است. البته ارتباط مزبور فرع ‏بربرقرارى‏ثبات در افغانستان است.
راه‏هاى ممكن واردات و صادرات و برقرارى روابط اقتصادى جهان با آسياى مركزى عبارت است از: - مسير روسيه: غربى‏ها به ثبات اوضاع اين كشور در درازمدت اطمينان ندارند و اين عدم اطمينان، موجب بى‏اعتبارى اين مسير گرديده است. - مسير ايران: به دليل حساسيت غربى‏ها و امريكا نسبت‏به ايران، اين مسير نيز چندان مورد نظر نيست. - مسير افغانستان: راهى كوتاه‏تر و بااطمينان‏تر براى اين منظور است. البته اين راه نيز فرع بر برقرارى ثبات در افغانستان است. در صورت فعال شدن اين راه دو كشور افغانستان و پاكستان به شاه‏راه بزرگ جهانى تبديل خواهند شد. بنابراين، اهداف عمده پاكستان عبارت است از: 1- تقويت عميق راهبردى اين كشور در برابر هند; 2- ايجاد حكومت طرفدار خود، در افغانستان; 3- حل مساله «شؤونات‏» و معضل «پشتونستان‏» و ادعاى تاريخى افغانستان نسبت‏به اين مناطق; 4- مطرح شدن افغانستان به عنوان دروازه تجارت با آسياى مركزى; 5- تامين مواد هسته‏اى.
وجود معدن اورانيوم در مناطق بلوچ‏نشين در جنوب غربى افغانستان در كوه «ميرداود» بين «شيندند» و «هرات‏» و در منطقه قندهار ، براى برنامه‏هاى هسته‏اى پاكستان اهميت‏بسيارى دارد. پاكستان‏به‏دلايل‏امنيتى‏اقتصادى خود، به صورت فعال در بحران كنونى افغانستان حضور دارد. برايند اين حضور، در ظهور گروه طالبان، قابل تبيين و بررسى است. طرح طالبان در افغانستان: پس از پيروزى مجاهدين، تلاش‏هاى آنان براى حصول تفاهم، بر اثر دخالت‏بحرا ن‏آفرين خارجيان و سركشى عوامل داخلى آنان به كاميابى نرسيد و كشورهاى ذى‏نقش در بحران افغانستان از اتحاد مجاهدين به هر قيمتى جلوگيرى كردند. در اين هنگام، طرحى ديگر طراحى شد كه با ورود در عرصه بحران‏زده كشور، با بهره‏گيرى از عواطف دينى و همان معيارهاى دوران جهاد، به ويژه شعار «امنيت و عدالت در برابر دولت‏بى‏كفايت مجاهدين‏» سر بر كشيد و «طالبان‏» وارد معركه شدند تا بحران‏زدايى كنند. اما طرح تحميلى طالبان، كشور را تبديل به كانون بحران كرد. نقد و بررسى عملكرد گروه طالبان و حاميان برون‏مرزى آنان بحث مفصلى است، در اين‏جا تنها به نحوه شكل‏گيرى اين طرح استعمارى اشاره‏اى گذرا مى‏شود: طرح طالبان در اصل، با توجه به اظهار خانم بوتو (از جمله در 1996 در تلويزيون انگليس) با مشاركت پاكستان، انگلستان، امريكا و عربستان به اجرا درآمد. انگليس، كه اين منطقه را خوب مى‏شناسد و چندبار طعم شكست در افغانستان را چشيده، همواره در پنهان عمل كرده و از اين‏كه به عنوان كشورى طرفدار طالبان معرفى شود، اجتناب ورزيده است. از اين‏رو، آنچه در ظاهر مطرح است، طرح «طالبان‏» را حاصل هم‏فكرى‏هاى سه كشور امريكا، عربستان و پاكستان مى‏دانند. مجرى طرح «طالبان‏» سه دستگاه پاكستانى (دستگاه امنيتى ISI ،ارتش، و وزارت كشور) است. اين مجموعه نظامى از دو لحاظ، مى‏توانست مجرى اين طرح باشد: نخست آن‏كه نخبگان ارتشى - امنيتى پاكستان دست‏پرورده انگليس مى‏باشند و تحت تاثير و نفوذ امريكا رشد كرده‏اند. ديگر آن‏كه نيروهاى اردو زبان پاكستان با ويژگى‏ها و آداب اقوام و گروه‏هاى جهادى آشنايى نزديك پيدا كرده‏اند. از اين‏رو، قادرند در بحران افغانستان ايفاى نقش كنند. طرح «طالبان‏» به ظاهر، جلوه‏اى تك بعدى دارد، اما در واقع، نقشه‏اى است چند بعدى و گسترده. جلوه ظاهرى طالبان حاكى از آن است كه قدرت‏هاى منطقه‏اى و فرامنطقه اى ذى‏نقش در طرح «طالبان‏» بر سر به وجود آوردن حكومت آنان در افغانستان به توافق رسيده‏اند. اما در واقع، راهبرد موجود براى تحقق اهداف ديگرى تدارك ديده شده است; از جمله: تامين زمينه استمرار حضور امريكا در آسياى مركزى و جنوب آسيا، مهار ايران از طريق نزديك شدن به مرزهاى امنيتى اين كشور، احداث خط لوله انتقال گاز آسياى مركزى از مسير افغانستان، كاهش نفوذ روسيه، ايجاد ناآرامى در چين و نيز ايجاد فضاى نگران‏كننده براى ايران. در واقع، طرح «طالبان‏» راهبردى است‏براى تامين اهداف سوق الجيشى امريكا و پاكستان در منطقه; زيرا استقرار حكومتى فراگير با قاعده وسيع و قدرتمند، مطمئنا مانع تحقق نيات شوم كشورهاى ذى‏نفع در مساله افغانستان است. بدين‏روى، آزمايش طرح «طالبان‏» براى امريكا و پاكستان با هزينه‏هاى سرسام‏آور آن، مى‏ارزد; همان‏گونه كه ديگر كشورهاى تاثيرگذار در بحران كنونى افغانستان، با ارائه طرح‏ها و راهبردهاى ناقص و حمايت از آن، شانس خود را در اين بحران آباد، در معرض آزمايش مى‏گذارند.
ايران ايران و افغانستان به دلايل متعدد از جمله، اشتراك در ابعاد فرهنگى، زبانى مذهبى و هم‏مرز بودن درحدود 600 كيلومتر از دهانه ذوالفقار تا سياه‏كوه سرنوشت جدايى‏ناپذيرى پيدا كرده‏اند. مهم‏تر از همه، جمهورى اسلامى ايران با توجه به شعارهای اسلامى كه مطرح كرده و ناگزير از حركت در پى تحقق عينى اهداف مزبور است، در حد توان، در مقياس شرايط زمان و مكان نمى‏تواند در قبال بحران كنونى افغانستان بى‏تفاوت بماند. صدور انقلاب، نشر و گسترش انديشه اسلام و مخالفت‏با نظم نوين امريكايى، بر حساسيت موضوع مى‏افزايد. آنچه جمهورى اسلامى ايران بر آن تاكيد ورزيده و جزو مهم‏ترين اهداف خود قلمداد كرده، عبارت است از: - دفاع از مردم مسلمان افغانستان در برابر بيگانگان; - تاكيد بر استقرار حكومت مقتدر و فراگير اسلامى و طرفدار يا داراى روابط دوستانه با ايران در افغانستان; - مقابله با امريكا و ايادى آن در معادلات منطقه‏اى; - جلوگيرى از نزديكى امريكا به مرزهاى امنيتى ايران; - دفاع از افغانستان مستقل و متحد. خصومت چندين‏ساله امريكا و ايران و تيرگى روابط دو كشور و مخالفت ايران با نظم نوين امريكايى، امريكا را برآن داشته تا از شيوه‏هاى بازدارنده بر ضد ايران استفاده كند. از جمله اين شيوه‏ها، منزوى كردن در سطح بين‏المللى، ايجاد تنش در روابط ايران و همسايگانش و يا تجديد بحران امنيتى موجود در كنار مرزهاى ايران را مى‏توان برشمرد. بحران افغانستان و عراق، به رغم تفاوت‏هاى ماهوى، وجه اشتراكشان اعمال فشار بر ايران براى ايجاد انعطاف و تغيير در رفتار منطقه‏اى و بين‏المللى است. امريكا بر اين نظر است كه تداوم بحران‏هاى موجود در مرزهاى امنيتى ايران موجب كاهش توان و انرژى اين كشور مى‏گردد; زيرا در برابر آثار و نتايج منفى بحران صرف مى‏گردد و در نهايت، ايران از توان كافى براى مخالفت‏با امريكا در روند با صلح خاورميانه بازمى‏ماند. در واقع، طرح امريكا ايجاد گرفتارى براى ايران است تا فراغتى براى معارضه با طرح‏هاى‏امريكا پيدا نكند. در چنين اوضاع و احوالى، طبيعى است كه ايران خواسته يا ناخواسته در بحران‏هاى موجود ذى‏نفع باشد. به نظر مى‏رسد اگر ايران به صورتى فعال‏تر در بحران افغانستان وارد شود، توفيق بيش‏ترى داشته باشد; چنانچه پاكستان در طرح «طالبان‏» نقش بيش‏تر خود را در اين بحران تجربه مى‏كند.
تركمنستان تركمنستان از كشورهاى تازه به استقلال رسيده‏وهمسايه‏شمال‏شرقى‏افغانستان‏است. اهداف عمده تركمنستان در بحران افغانستان عبارتند از: 1. هدف اقتصادى: تلاش براى فراهم ساختن زمينه‏هاى صدور نفت و گاز از طريق افغانستان به بازارهاى منطقه و جهانى. تركمنستان از لحاظ گاز طبيعى، غنى است و موقعيت چهارم جهانى را دارد. چنانچه قبلا متذكر شديم، شركت‏بريداس جاپانى، كه هم‏اكنون با تاسيس دو شركت محلى به نام‏هاى ياشلاد و كمبير در مرزهاى مشترك افغانستان و ايران مشغول كشف و استحصال نفت و گاز است و به موفقيت‏هايى نيز نايل آمده، تلاش دارد تا نفت و گاز تركمنستان را از طريق افغانستان با استفاده از پايانه‏هاى پاكستان در درياى عمان، به بازارهاى منطقه و جهان عرضه نمايد. 2. جلوگيرى از نفوذ بنيادگرايى اسلامى: گروه‏هاى جهادى‏خواهان استقرار حكومت اسلامى‏اند. حكومت تركمنستان، كه يك رژيم لائيك است، استقرار حكومت اسلامى در افغانستان و نفوذ اسلام‏خواهى را خطر جدى و معارض با منافع دولت‏مردان تركمنستان مى‏داند. بنابراين، رهبران كشور مزبور طرفدار تشكيل دولت مقتدر غيرمذهبى در افغانستان هستند و چنين حكومتى را به مصالح كشور خود تلقى مى‏كنند، اگرچه به ظاهر، در قبال بحران افغانستان، اظهار بى‏طرفى مى‏كنند.
ازبكستان يكى ديگر از همسايگان شمالى افغانستان، ازبكستان است كه در بخش عمده رودخانه «آمودريا» (جيحون) با اين كشور مرز مشترك دارد. درطول‏دوران‏اتحاد شوروى، ازبكستان يكى از عمده‏ترين دريافت‏كنندگان گاز صادراتى افغانستان به شمار مى‏رفت. منابع گاز طبيعى شناخته شده در افغانستان بيش‏تر در مناطق هم‏جوار با ازبكستان قرار دارد. مزار شريف، سرپل و شيرغان، مهم‏ترين مراكز توليد و استخراج گاز طبيعى به شمار مى‏روند و ازبكستان به دليل نزديكى، كم هزينه‏ترين راه براى صدور گاز طبيعى است. در اواخر دهه 1960 يك ذخيره عظيم گاز طبيعى در شبرغان كشف وصادرات آن با احداث خط لوله‏اى در 1967، از طريق جمهورى ازبكستان آغاز شد. از آن زمان تا سقوط دولت داکترنجيب (1370)، سالانه بين 2 تا 3 ميليارد متر مكعب گاز طبيعى استخراج و 95 درصد آن به شوروى صادر مى‏شد. در سال 1988، زمينه براى استخراج ديگر معادن گاز در استان‏هاى جوزجان و فارياب فراهم گرديد و امكان استخراج گاز طبيعى به 3 ميليارد متر مكعب رسيد. اين دو استان نيز در نزديكى مرز ازبكستان قرار دارد. مزار شريف امراكزعمده‏توليدزغال‏سنگ‏است‏كه‏سوخت اصلى نيروگاه‏هاى برق محسوب مى‏شود. بزرگ‏راه سالنگ به عنوان مهم‏ترين راه ارتباطى افغانستان با جهان خارج از مناطق ازبك‏نشين در شمال افغا نستان تا ازبكستان ادامه دارد. اهداف عمده ازبكستان در افغانستان عبارت است از: 1. هدف اقتصادى: دست‏رسى مجدد به منابع گاز و نفت‏شمال افغانستان; 2. هدف امنيتى: مقابله با بنيادگرايى; 3. هدف سياسى: دفاع از حقوق اقليت ازبك در نظام سياسى افغانستان.
تاجيكستان تاجيكستان همسايه شمالى افغانستان است. دو كشور 1206 كيلومتر مرز مشترك دارند. كوه‏هاى پامير عمده مرزهاى دو كشور را تشكيل مى‏دهند. آمودريا، كه پر آب‏ترين رود منطقه است، از جنوب كوه‏هاى پامير سرچشمه مى‏گيرد، پس از عبور از جنوب تاجيكستان به عنوان مرز دو كشور امتداد پيدا مى‏كند. اين دو كشور از مناسبات قابل توجه و مشتركات مذهبى - ملى بسيارى برخوردارند و از اين نظر سرنوشت تقريبا مشابهى دارند. مهم‏ترين مساله براى حكومت تاجيكستان، جلوگيرى از صدور اسلام‏گرايى و يا به تعبير خودشان، بنيادگرايى اسلامى است. دفاع از حقوق تاجيك‏هاى افغانستان نيز براى اين كشور حايز اهميت است. در اپریل 92 داکترنجیب موافقه نمود تا مطابق پلان سازمان ملل از قدرت کناره گیری نما ید. گروپ های مجاهدین داخل کابل شدند و صبغت الله مجددی را بحیث رئیس جمهورموقت تعیین نمودند. بعد از ختم مد ت دو ماهة مجددی ، ربانی در 28 ماه جون زمام امور را در دست گرفت. طبق این برنامه در ماه سپتمبر ربانی بحیث رئیس جمهور و گلبد ین حکمتیا ر بحیث صدراعظم تعیین گردیدند. گلبدین نظر به عدا وت ها و رقا بت هائیکه با احمد شاه مسعود داشت و از ترس اینکه مسعود وی را به قتل خواهد رسانید هیچگاهی وارد کابل نشد. وی مرکز قوماندانی خود را در چهار آسیاب ایجاد کرده بود و از آن جا جنگ را علیه ربانی و مردم بی دفاع کابل آ غاز کرد . جنگ های خونین بین گروه های متعدد مجاهدین با این یا آن گروپ مجاهدین تا سپتمبر 1994 ادامه داشت. هر بخش کابل و هرگوشة از کشور در تصرف گروپ های مختلف مجاهدین چون جمهوریهای خود مختار قرار گرفت. مردم از مفهوم ملوک ا لطوا ئفی به معنی اصلی آن اگاه شدند. تجاوز به مال جان و نوامیس مردم یکی از دست آورد های درخشان این دورة وحشت بود. ربانی نیز میبایست مطابق آنچه فیصلة پشاور نامیده میشد پس از چهار ماه از قدرت کنار می آمد ولی وی با خدعه و نیرنگ شورای حل و عقد را دائر کرد و مد ت زمامداری اش را دو سال تمدید نمود. پس از ختم این مد ت د یگر نمیتوانست شورای دیگر دائر کند ازینرو مد ت ریاست جمهوری اش را تا مدت نا معین توسط قاضی القضاتی که خودش تعیین کرده بود تمدید نمود. ربانی بر مسند قدرت تکیه زد تا با لا خره در سپتمبر 1996 توسط طالبان از کابل رانده شد. ساحا ت تحت کنترول دولت وی هر روزه محدود تر شده تا اینکه در ماه سپتمبر 2001 یعنی یک ماه قبل از حملة امریکا به افغانستان ، حدود اربعة دولت جمهوری اسلامی وی صرف به ولایت بدخشان محدود گردیده بود. هنگامیکه در اثر حملا ت امریکا ، طالبان نابود گردیدند و قوای جبهة شمال با حمایت امریکا وارد کابل گردیدند وی هر چه تمامتر در حفظ قدرت کوشید. وی در چند روز محدودی که بار دوم در ارگ بر مسند قدرت تکیه زد طور نا گهانی به امارات متحده سفر نموده و در آ نجا با مقامات پاکستانی ملا قات نموده و به آ نها اطمینان همکاری داد .زیرا درین موقع پاکستان متحد امریکا ا ز جبهة شمال انتقاد میکرد و مایل نبود تا ایشان در کابل قدرت را در دست داشته باشند. وی به شد ت ا ز کنفرانس بن انتقاد نموده و نمی خواست تا از قدرت کنار آ ید. بناچار مطابق فیصله نامة بن بتاریخ 22 دسمبر 2001 کنار آ مد.
وقایع مهم دوران وی: 28 جون 92 وی بر ا ریکة قدرت نشست . 4 جولای 92 حملات راکتی گلبد ین همه روزه ادامه یا فت . در روز نخست یک راکت در ایستگاه بس در نزدیکی وزا رت داخله اصابت کرد که 50 کشته بجای گذاشت. 6 جولای 92 فرید که از طرف گلبد ین بحیث صدر ا عظم تعیین گردیده بود وارد کابل شد. 19 جولای 92 جنگ شدیدی بین قوای دولتی و حزب وحد ت صورت گرفت که بسیار خونین گزارش شد و تعداد زیادی کشته و زخمی گردیدند. 2 ا گست 92 نجیب الله مجددی به علت آ نچه وی آ نرا مداخلة بی مورد مسعود در امور وزارتخانة مربوطه اش خوانداز پست وزارت ا ستعفا داد. همچنان مولوی یونس خا لص به علت اینکه ربانی حزب وحد ت را در شورای رهبری جا داد و آ نرا خلاف موافقتنامه های قبلی خوانده ا ستعفا داد. 10 ا گست 92 بد ترین و شدید ترین حملات راکتی گلبد ین بر شهر کابل صورت گرفت که با عث تلفات بیشتر از یکهزار نفر اهالی ملکی گردید و خسارات مالی زیاد بار آ ورد. همه روزه بین گروهای متعدد بخصوص با گلبد ین آ تش بس به امضا میرسید ولی سا عت بعد نقض شده شهر مورد هجوم راکت قرار میگرفت . 18 سپتمبر 92 ربانی سیاف نبی محمدی و گلبدین موافقه می نمایند که قبل از 28 اکتوبر یعنی قبل از ختم معیاد حکومت عبوری یک شورا تشکیل گردد. این شورا می باید حکومت بعدی را تعیین نماید. 18 اکتوبر 92 گلبد ین خالص و سیا ف بار دیگر با نمایندة ربانی و مولوی محمد نبی محمدی ملاقات نمودند تا در مورد تشکیل شورای حل و عقد بحث نمایند. 24 اکتوبر 92 شورای رهبری تحت ریا ست ربانی تشکیل جلسه داده و در زمینة اجراتی بحث نمودند که با اساس آ ن راه برای تشکیل شورای حل و عقد باز گردید تا این شورا بتواند رئیس جمهور را برای مدت 18 ماه انتخاب نماید. 12 دسمبر 92 جلسة حل و عقد دائر شده نتوانست. ربانی اعلان نمود که تا زمان تعیین رئیس جمهور وی به این وظیفه ادامه میدهد. با لاخره جلسة حل و عقد در کابل دائر شد تا رئیس جمهور انتخاب نما یند. بسیاری از گروپهای مجاهدین با آ ن مقاطعه کردند زیرا معتقد بودند که ربانی بسیاری از ا عضای شورا را خریده است تا برایش رای بدهند. حزب وحد ت و گلبد ین تهدید نمودند که اگر ربانی بار دیگر تعیین گردد به جنگ با وی ادامه خواهند داد. گلبد دین خواهان فسخ تشکیل شورا گردید و تهدید نمود که در صورت عدم پذیرش خواست وی به جنگ ادامه خواهد دا د. در اثر حملات راکتی کا بل به ویرانه تبدیل گردیدو هزاران نفر شهید مجروح و مهاجر گردیدند.
پي نوشت ها: -مشعل - فصلنامه معرفت
April 9th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات